میخواستم کربلا رفتن مامانی رو بگم : یه کارگاه قالی بافی در کاشان هست که کسانی که مایلن برای آقا امام حسین قالی ببافن اونجا میرن یه عده ای مزد میگیرن و عده ای افتخاری برای آقا میبافن مامانی من چند روز افتخاری رفت ولی به علت مشغله زیاد دیگه نتونست بره ولی دو تا از خاله های مامانی مرتب برای آقا افتخاری از ساعت 3 تا 9 شب کار میکردن تا اینکه قبل از عید از طرف آستان مقدس کربلا برای دیدن اومده بودن و گفتن از کلیه نفراتی که زحمت کشیدن به خرج خود آستان آقا مجانی برن کربلا
هر نفری که کار کرده یه نفر هم میتونه همراه داشته باشه فقط از خانواده خودش مثلا با شوهر یا دختر یا پسر یا پدر و مادر
مامانی منم همراه خواهرش شد و مادرشون هم همراه اون یکی دیگه از دختراش
یک از خواهر مامانی که مدیر فروش یکی از کارخانه های قالی بوده یک مشتری عراقی داشتن که اونم قبل از عید دعوتشون میکنن وایشون هم هماهنگ کرده تا با خواهر هاش و مادرشون برن روز اولی که رسیدن به نجف مهمون حضرت علی بودن و در مهمانسرای آقا ناهار خوردن دیروز که شب جمعه بوده ناهار مهمان آقا امام حسین بودن و در مهمون سرا ازشون پذیرائی کردن همینقدر بگم هر کی هر کاری برای این خانواده بکنه بی جواب نمیمونه تلفنی به مامانی گفتم برای همه نی نی ها دعا کنه و بابائی هم برای مامان فاران روضه ام البنین نذر کرده بود که اونم به خاله مامانم واگذار کرد آخه اون روضه خوب میخونه اونم تو حرم آقا ابولفظل .
هر کجا که رفتن از طرف آستان پذیرائی میشدن و امروز جمعه هم میخواستن برن سردابه امام حسین خوش به حالشون شما رو به خدا برای منم دعا کنید دلم خیلی گرفته بقیش باشه برای وقتی اومدن دقیقتر میگم